پرهامپرهام، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

پرهام

تولد

سلام من پرهام هستم.بهتره که قبل از هر موضوعی معنی و مفهوم اسمم رو واستون بگم.پرهام یعنی فرشته خوبیها ُ یعنی کسی که هیچ گاه در آتش نمی سوزد ُ من در روز ۱۰ شهریور ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۰ صبح بدنیا آمدم. این هم عکس زمان تولدم هست. ...
25 ارديبهشت 1390

دندان

امروز 14 اردیبهشت هست .مامان جون زهرا اومد با استکان به من آب بده که فهمید من دندون پایینیم بیرون اومده کلی ذوق کرد و ظهر که مامان از سر کار اومد بهش گفت مامانم به بابایی گفت و جفتشون کلی ذوق کردند. ...
25 ارديبهشت 1390

بی خوابی

به نظرتون این عکس مربوط به چه ساعتی از شبانه روز میشه.وای وای وای وای این عکس مربوط به ساعت 2 نیمه شب میشه.از عید دیدنی اومده بودیم و من هم خوابم نمیومد مامان و بابا منو گذاشته بودن تو تاب تا بخوابم ولی من نمی خوابیدم. ...
25 ارديبهشت 1390

بهار

امروز یکی از روزهای زیبای بهار سال 90هست . بابایی من رو آورده داخل حیاط تا از من عکس بگیره تازه کراوات هم زدم خیلی خوشکل شدم نه؟   ...
25 ارديبهشت 1390

عید نوروز

  الان سال 1390 شده و اولین بهار عمر منه .سال ساعت2و50دقیقه و 45 ثانیه شب در روز 2 شنبه تحویل شد.حالا من هرشب تا ساعت 3 بیدار بودم ها ، ولی دیشب نمیدونم چرا خوابم برد . ولی صبح که بیدار شدم کلی عیدی گیرم اومد.سال خوبی داشته باشید:پرهام ...
25 ارديبهشت 1390

بازی

وای خدای من چقدر اسباب بازی.آره این ها اسباب بازی های من هستند اینم وان بادی حمامم هست اما چون هنوز خیلی کوچولو هستم که برم داخل پارکم و بازی کنم ، مامانم منو گذاشت داخل وانم و اسباب بازیهام رو ریخت توش تا هم بازی کنم و هم اینکه سرم به جایی نخوره و دردم بگیره.این سفیده هم که زیر سرمه خرس خوشکلمه که وقتی خسته میشم اونو میذارم زیره سرم و دراز میکشم. راستی این عکس رو بابام غافلگیرانه ازم گرفته . ...
25 ارديبهشت 1390

لباس عید

امروز 14 اسفند هست و من 4 روز هست که وارد 7 ماهگی شدم .مامان امروز واسم لباس عید خریده به نظرم خیلی خوشکله آخه این اولین لباس عیدمه .مامان میگه انشاالله که 120 تا لباس عید بخری. من که منظورش رو نفهمیدم. ...
25 ارديبهشت 1390

پرهام شیطون

عکس قشنگیه نه؟ میدونید چرا من رفتم تو پلاستیک؟پس اگه نمیدونید بذارید مفصلا واستون تعریف کنم.راستش من تقریبا یه 5 ماهی داشتم که مامانم از خرید سوپری برگرشت خونه ، داخل این پلاستیکه یه عالمه خوراکی و چیزهای خوشکل بود منم تا مامانم رفت لباساش رو عوض کنه اونو کشیدم تا همه چیزهای داخلش بریزه و من همش رو ببینم.مامانم که از این کار من کلی خندش گرفته بود گفت بهتره یه عکس از این کارارت بگیرم تا همیشه یادمون بمونه ولی من نمیذاشتم و تمام مدت با پلاستیک بازی می کردم واسه همین مامان من رو کرد تو پلاستیک و از من عکس گرفت. ...
25 ارديبهشت 1390

مشهد

این عکس مربوط به ۲ ماهگی من میشه وقتی که با مامان و بابا و مامان جون و خاله فاطمه به مشهد رفته بودیم.چشمتون روز بد نبینه شب اول و دوم نه خودم خوابیدم نه گذاشتم بقیه بخوابن.موقع برگشتن هم از اولش تو هواپیما گریه کردم تا آخرش خلاصه سرتون رو درد نیارم بعد از اینکه رسیدیم خونه من که از زمان تولدم تا اون روز یک شب هم نخوابیده بودم اولین شبی بود که از ساعت ۱۲ شب تا ۵ صبح خوابیدم ...
25 ارديبهشت 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرهام می باشد